چقدر زود بزرگ شدی اروینم چقدر زود دستانم را رها کردی چقدر زود بدون من ایستادی وقدم برداشتی گاهی فکر می کنم چند بار دیگر با هم توی یک ماشین می شینیم وبه پارک می رویم اصلا مگر چند بار دیگر مرا به خاطر تشنگی سر صبحت با شک وتردیدواحتیاط بیدار می کنی ؟مگر چند باردیگر برای اوردن توپت از زیر مبل به من رو می اندازی ؟می دانم زودتر از انچه حدسش را بزنم کنار در مدرسه می ایستم و تورا به معلمت می سپارم چقدر زود برای رفتن به دانشگاه با تو وداع می کنم چقدر زود دست نرم وپنبه ای تورا در دستان کسی می گذارم که عاشقش باشی چقدر زود بدون من از خانه بیرون میروی بدون من از خانه بیرون خواهی رفت بدون من سفر خواهی کرد.....بدون من زندگی خواهی کردودیگر صدای مامان مامان...